بحران امنیت در افغانستان
خوشحال اصفی خوشحال اصفی

قبل از اینکه عوامل بحران امنیت در افغانستان را ریشه یابی کنیم، در آغاز به صورت کوتاه می پردازیم به اینکه امنیت چیست؟

در یک سخن کوتاه "تمامیت سلامت جسمانی و روانی فرد یا افراد جامعه را امنیت گویند." امنیت خواست فطری عموم انسانها و نیاز فراگیر جامع بشری است. امنیت با زندگی انسانها پیوند ناگستنی دارد. کشتار، ترور، آدم ربایی، سرقت، غارت، تهدید، ارعاب، تهمت، توهین و ترور شخصیت، شیوه های گوناگون نقض امنیت فرد و جامعه است.

امنیت پدیده­ی است که سبب رشد اقتصادی، تأمین و تمثیل دموکراسی، حاکمیت قانون، تآمین برابری و عدالت اجتماعی در یک جامعه می­شود. 

خوب حال بر می­گردیم به کشور ما افغانستان، کشور که سه دهه جنگ را سپری کرده و در جریان این جنگها تمامی زیربنا ها و زیرساخت های آن از بین رفته است. زیاد به گذشته نمی رویم و شروع می­کنیم از این که بعد از فروپاشی رژیم طالبان، در کنفرانس بن نظام جدید به کمک جامعه جهانی روی کار آمد. جامعه جهانی میلیاردها دالر به این کشور کمک کرد. بیست و هشت کشور عضو سازمان ناتو در افغانستان حضوری نظامی پیدا کردند. بیش از هفتاد هزار نیروی خارجی به هدف تأمین امنیت به افغانستان فرستاده شد. اردوی ملی، امنیت ملی و پولیس ملی افغانستان یکبار دیگر جان گرفت و به آن سرو سامان داده شد. در این مدت اردوی ملی و پولیس ملی از نظر کمیت نیز ارتقای قابل ملاحظه­ی داشته است.

اما با وجود این همه تلاش ها، چرا با گذشت هر روز بحران امنیت در حالی گسترش است، این بحران خاصتاً بعد از سال (2005) م به صورت روزافزون گریبانگیر جامعه جهانی، ناتو و مخصوصاً دولت و مردم افغانستان شده است؟ عوامل عمده در چیست؟ 

در یک بررسی کلی می توان به این نتیجه رسید که بحران امنیت در افغانستان دو بُعد دارد: بُعد داخلی و بُعد خارجی

بعدُ داخلی: در بُعد داخلی نبود یک حکومت واقعاً کارا، سؤاستفاده های بزرگ از دارای های ملت، عدم حسابدهی صادقانه و شفاف از سوی زمامداران دولتی و فـُقدان یک حکومت که عاری از فساد باشد، از ویژگی های بعد داخلی بحران امنیت در کشور ما می­باشد.

موجودیت فساد در ادارات دولتی- آنهم به شکل گسترده­ای آن- یکی از عوامل عمده­ی ناامنی در افغانستان است. کشت وسیع کوکنار در افغانستان یکی دیگر از عوملی می باشد که به استمرار ناامنی کمک کرده است. پول که از این طریق بدست می آید، مستقیماً به جیب های تروریستان و دهشت افگنان میرود؛ چرا که کشت، قاچاق و ترافیک مواد مخدر، غذای مقوی مخالفان مسلح دولت افغانستان است و هم چنان یک نوع ایجاد کار کاذب برای افرادی بیکار بشمار می رود. تا آنجاییکه در بعضی مناطق، مردم بخاطر نبود کار برای بدست آوردن پول با مخالفان مسلح دولت می پیوندند.

گرچه مقامات دولتی مدعی اند که در بیست ولایت افغانستان کشت کوکنار به درجه صفر تقلیل یافته، اما بنا بر گزارش رسانه های بین المللی و داخلی، هنوز افغانستان در صدر کشور های تولید کننده مواد مخدر قرار دارد و بزرگترین تولید کننده مواد مخدر در جهان شناخته شده است.

دو نیم میلیون نفر در افغانستان در حال حاضر بیکارند که تعدادی زیاد آنها را جوانان و نوجوانان تشکیل می دهد. این تعداد ممکن است برای بقای زندگی خود و خانواده­ی شان دست به هر کاری بزند. این نیروی سرگردان برای سرباز گیری طالبان و دهشت افگنان، افراد مناسبی بشمار می روند. نبود افرادی مجرب، متخصص که لیاقت و کفایت کاری داشته باشد در بسیاری از ادارات دولتی مزید بر علت شده و سبب رشد فساد اداری- و به طبع آن- سبب دلسردی مردم از نظام حاکم گردیده است.

در طول هفت سال گذشته بیشتر بالای بلند بردن کمیت تاکید شده نه بالای کفیت، که این خود باعث ضعیف شدن هر چه بیشتر دولت شده است. کورس های سه ماهه، شش ماهه و نه ماهه چگونه می­تواند در وضع امنیتی کشور موثریت ایجاد کند، در حالیکه نظام افغانستان به اشخاص صادق، کارا، مستعد و دلسوز نیاز دارد. استفاده نکردن از کدر های نظامی بصورت درست، نبود یک ستراتیژی مشخص و معین بخاطر تجهیز و تقویه نیروهای امنیتی کشور، نبود یک تعریف معین و مشخص از منافع ملی کشور، عدم اعتماد بین مردم و ارگان های امنیتی، از دیگر عوملی می باشد که به ناامنی بیشر در کشور کمک می کند.

در طول هفت سال گذشته تغییر و تبدیل مهره های بازی در تخته سیاست افغانستان نتوانسته است امنیت را در کشور بوجود آورد؛ خاصتاً مقرری چهار وزیر در سمت وزارت داخله کشور که هر کدام از ریفورم و تغییرات در صفوف پولیس صحبت کردند، اما برعکس بسیاری از سیاستمداران و دولتمداران داخلی و خارجی از تشدید روزافزون ناامنی در افغانستان سخن می گویند. 

بعدُ خارجی: ناامنی در افغانستان بیشتر به استراتیژی و تصامیم کشور های بزرگ بستگی دارد. چالش های امنیتی که امروز دامنگیر افغانستان شده است، بیشتر زاده افکار جامعه جهانی و همچنان نبود یک ستراتیژی مشخص از سوی آنهاست. امریکا بعد از گذشت هفت سال در افغانستان چیزی بنام "استراتیژی جدید" روی کاغذ طرح می کند.

عدم تفاهم و اقدام مشترک بین نیروهای داخلی و خارجی در جریان عملیات های نظامی و کشته شدن افراد ملکی در جریان این عملیات ها، خود سبب ایجاد فاصله بین مردم و دولت شده است. هرچند بین وزارت دفاع کشور و نیروهای خارجی تفاهم نامه­ی مبنی بر تفاهم داشتن بین نیرو های داخلی و خارجی در جریان عملیات های نظامی به تصویب رسید، اما باز هم عملیات های یک جانبه و بدون هم آهنگی نیروهای خارجی جریان دارد. شاید یکی از دلایلی که این عملیات ها به صورت هم آهنگ صورت نمی گیرد، عدم اعتماد نیروهای خارجی بالای نیروهای داخلی باشد؛ چیزیکه تا حالا رسماً اعلام نشده است. توجه و تمرکز نکردن بیشتری جامعه جهانی خاصتاً امریکا و بریتانیا در از بین بردن و مهار ساختن  پایگاه ها، آموزشگاه ها و منابع مالی تروریستان در طول هفت سال گذشته که در آن سوی مرز قرار دارند، از دیگر عواملیست که در رفع نامنی در افغانستان مؤثر بوده است. موجودیت کشمکش های غیر رسمی بین افغانستان و پاکستان روی خط دیورند که در زمان امیر عبدالرحمن خان- زمامدار وقت افغانستان- کشیده شده، از موارد دیگریست که تمامی این ها دست به دست هم داده و سبب بحران امنیت در افغانستان شده است. اگر به موارد ذکر شده توجه اساسی و صادقانه صورت گیرد، بدون شک مشکل بی امنی به مروری زمان حل خواهد شد. چیزی که متأسفانه تا حالا به آن توجه­ی اساسی و صادقانه صورت نگرفته است.

پایان 

 


April 20th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات